ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ
از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی قلبم
گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی هم نفس خدانگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نزاشتم مثل دستات سرد سردم
من که تو بن بست بن بست زخمی از اوار پاییز
فکر چشمای تو بودم با دلی از گریه لبریز
شب عاشقونه ی من که حروم شد
مهت بودن با تو که تموم شد
ندونستم باید از تو میگذشتم
وقتی از غربت چشمات می نوشتم
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نزاشتم مثل دستات سرد سردم
ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ
سلاو
وبلاگ قشنگی داری .
هر بژیت یا خوا