**غم تنهایی**

چه دروغه مهربونی آخرش تنها میمونی

**غم تنهایی**

چه دروغه مهربونی آخرش تنها میمونی

* دلتنگی *

از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میکنم و آرزو میکنم که کاش برای یک

 

لحظه فقط یک لحظه آغوش گرمت را احساس کنم ، میخواهم سر روی شانه های

 

 مهربانت بگذارم تا دیگراز گریه کم نشوم   

******************** 

دردم را به که گویم ؟


خواستم با نسیم بگویم ،سر گرم چمن بود .


خواستم بنشینم کنار دریا ،سر صحبت را باز کنم،با ساحل غرق گفتگو بود،


پیچک ناز می کرد بر سپیداری که بر تنه اش پیچیده بود و .....................


خواستم با تو بگویم اما در خلوتت صدای غریبه ای را شنیدم .


درد خود را نگاه خواهم داشت ،شاید این سوختن خوشتر از آن افروختن باشد. 

نظرات 1 + ارسال نظر
بازم فرزاد دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 18:09

لحظات را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم ولی خوشبختی همان بودکه گذراندیم

مرسی عزیزم جمله ی قشنگی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد