دیشب داشتم تو گورستان عشق قدم میزدم خیلی تعجب کردم تا چشم کار میکرد قبر بود پیش خودم گفتم یعنی این قدر قلب شکسته وجود داره ؟؟
همین طوری که می رفتم متوجه یک دل شدم انگار تازه خاک شده بود جلو رفتم و دیدم روی سنگ قبر چند تا برگ افتاده کنار قبر نشستم و براش دعا کردم وقتی برگ ها رو کنار زدم .................................
اون دل همون کسی بود که باعث شده بود دل من خیلی وقت پیش ها بشکنه و بمیره ................
عجب شب بدی نترسیدی که
من که شبها راحت می خوابم
سلام سحر جون مرسی که نظر دادی. چرااااااااااااااااا از ترس داشتم سکته میکردم
سلام ٫ وبلاگتو خوندم . به شعر علاقه داری؟!
قشنگ بود . دوست داشتی به وبلاگ منم سر بزن . جوجو .
سلام مرسی جوجو که نظر دادی . چشم حتما سر میزنم
مرسی عزیزم. لطف داری .جوجو .
سلام شعر قشنگی بود وبتون هم همین طور
ما یه وبلاگ بزرگ داریم اگه مایل به تبادل لینک هستین منو با نام وبلاگ تخصصی کشتی کج لینک کنین و بهم خبر بدین تا لینکتون کنم
با تشکر بااااای
سلام . مرسی از این که به بلاگ من سر زدید و نظر دادید . منم خوشحال میشم . چشم به همون اسم لینک میکنم
خیلی غم انگیز بود ازوبلاگ تون خوشم میاد
جالب بود
چوب خدا صدا نداره
بلاگ جالبی داری ولی غمگینه
خوشال میشم به منم سر بزی